برنامه های ذهنی انسان

868

آشنایی با برنامه های ذهنی انسان

 برنامه های ذهنی انسان چه نوع برنامه هایی هستند؟ انسان در هرلحظه تحت تأثیر میلیون‌ها اطلاعاتی است که ذهن او را بمباران می‌کند. در سال ۱۹۵۶ جرج میلر روی این میلیون‌ها اطلاعات که هرلحظه حواس انسان را بمباران می‌کند تحقیقاتی انجام داد.

 او بعد از این تحقیقات به این نتیجه رسید که ذهن انسان در هرلحظه می‌تواند ۵ تا ۹ قطعه اطلاعات را پردازش کند. با توجه به اینکه ذهن انسان تحت بمباران اطلاعاتی قرار دارد و محدودیتی که وجود دارد، پس به این نتیجه می‌رسیم که بیشتر این اطلاعات فیلتر می‌شوند. به برخی از این فیلترهای ناخودآگاه که تعیین می‌کنند که کدام‌یک از این اطلاعات وارد ذهن شده و پردازش شوند، برنامه های ذهنی می‌گویند.

گاهی اوقات شما به این نتیجه می‌رسید که با کسی ارتباط برقرار کنید و با او صمیمیت ایجاد کنید؛ بنابراین خودتان را از قبل آماده می‌کنید. ممکن است لباس‌های خاصی بپوشید و یا اینکه نوع حرف زدنتان را تغییر دهید و به نوع حرف زدن او شبیه و نزدیک‌تر شوید. همچنین شما می‌کوشید که بیشترین شباهت را به او داشته باشید.

آشنایی با برنامه های ذهنی مخاطب این فرصت را در اختیار شما قرار می‌دهد که از کلمات و عبارت‌های فرد مقابل استفاده کنید و خودتان را شبیه او کنید. هماهنگی با برنامه های ذهنی مخاطب به شما کمک می‌کند که بیشترین شباهت را به او داشته باشید. ذهن ناخودآگاه انسان‌ها برای ایجاد ارتباط مؤثر دنبال شباهت بین خودش و مخاطب می‌گردد.

لازم است بگوییم که افراد از برنامه های ذهنی به‌صورت ناخودآگاه استفاده می‌کنند و در بیشتر اوقات از اینکه این برنامه های ذهنی را به کار می‌برند آگاهی ندارند.

شما وقتی‌که از برنامه های ذهنی افراد اطلاع دارید می‌توانید با استفاده ازآنچه می‌گویید به ارتباط ذهنیتان با آن‌ها عمق ببخشید؛ یعنی با دانستن برنامه های ذهنی مخاطب می‌توانید به‌صورت ناخودآگاه و آگاهانه با او ارتباط ایجاد کنید.

ما قصد داریم در این مقاله شما را با برنامه های ذهنی مختلف آشنا بکنیم. آشنایی با این برنامه های ذهنی به شما کمک می‌کند تا با دیگران ارتباط مؤثری برقرار کنید و از ارتباط ایجادشده لذت ببرید. در ادامه شمارا با برنامه های ذهنی آشنا خواهیم کرد.

اصول برنامه های ذهنی

انسان برنامه های ذهنی خود را از پدر و مادر، معلم‌ها، جامعه، دوستان، بستگان و همه‌کسانی که در کودکی با آن‌ها در ارتباط است فرامی‌گیرد. تجربیات زندگی هم باعث تغییر این برنامه های ذهنی می‌شود.

مثلاً اگر پدر و مادری فرزندی داشته باشند که در بیشتر اوقات او را تنبیه می‌کنند و باعث می‌شوند که احساسات بدی در مورد پدر و مادر بودن در وجود این کودک شکل بگیرد درواقع باعث ساخته‌شدن برنامه های ذهنی خاصی در این کودک می‌شوند. برنامه های ذهنی مختلفی وجود دارند که در این مقاله به تعدادی از این برنامه های ذهنی که مهم‌تر هستند می‌پردازیم.

مهم‌ترین برنامه های ذهنی

۱- کنش / واکنش

اگر شما دوست دارید که کاری انجام دهید یا اینکه منتظر باشید که دیگران کاری انجام دهند و شما منتظر باشید و به کار آن‌ها واکنش نشان دهید می‌تواند نشان این باشد که شما انسان کنشی یا واکنشی هستید. این دو برنامه های ذهنی به‌صورت زیر توضیح داده می‌شوند:

کنشی: اگر شما یک شخص کنشی هستید، کاری را خودتان شروع می‌کنید و منتظر دیگران نمی‌مانید. یک شخص کنشی دریافتن راه‌حل مشکلات به‌خوبی عمل می‌کند و راه‌حل را خود پیدا می‌کند و از دیگران راه‌حل نمی‌گیرد.

این‌گونه افراد به دنبال یافتن شغلی هستند که خودشان عمل‌کننده باشند و خودشان کاری انجام دهند. مثلاً فروشندگی و یا کاری که شخص را درگیر کار عملی می‌کند شغل مناسبی برای افراد کنشی است.

این افراد به دلیل اینکه دوست دارند کار کنند و افرادی عمل‌کننده هستند ممکن است افراد واکنشی را ناراحت کنند.

در محیط‌های کاری مختلف می‌توان افرادی را دید که پر جنب‌وجوش هستند و دوست دارند همیشه درگیر کار باشند و خود وارد عمل شوند. این افراد به‌احتمال‌زیاد افراد کنشی هستند.

واکنشی: افراد واکنشی افرادی هستند که خود دست به عمل نمی‌زنند و به کارهای دیگران واکنش نشان می‌دهند. این افراد منتظر می‌شوند که دیگران کاری را شروع کنند و وقتی‌که زمان مناسبی فرابرسد، کار شروع‌شده را ادامه می‌دهند.

افراد واکنش گرا علاقه زیادی به اینکه کاری را انجام دهند و وارد میدان عمل شوند ندارند. آن‌ها منتظر دیگران می‌مانند و به کارهای افراد کنشی، واکنش نشان می‌دهند.

اگر شما یک فرد کنشی یا واکنشی هستید به این معنی نیست که در همه کارها به‌صورت کنش یا واکنشی عمل بکنید. ممکن است در بعضی از کارها به‌صورت کنشی و در بعضی کارها به‌صورت واکنشی عمل کنید.

تفاوت افراد کنشی و واکنشی

افراد کنشی و واکنشی با زبان بدنشان از هم تشخیص داده می‌شوند. حرکات بدن افراد کنشی سریع‌تر است. انگار که صبر ندارند که کاری انجام شود. آن‌ها انتظار را دوست ندارند و علاقه‌ای به صبر کردن ندارند.

این افراد شانه‌های خود را بالا می‌گیرند و سینه‌هایشان جلوآمده است. افراد کنشی صاف و کشیده و آماده می‌ایستند و سرشان را بالا می‌گیرند.

در عوض افراد واکنشی آرام‌تر حرکت می‌کنند و شانه‌های افتاده‌ای دارند. افراد واکنشی سرشان را پایین می‌اندازند و سینه‌های آن‌ها جلوآمده نیست. افراد کنشی خیلی اهل شروع کردن نیستند و باید از آن‌ها کمک گرفت و نباید از آن‌ها انتظار داشت که کاری را از اول شروع کنند.

حتی افراد کنشی در حرف زدن و استفاده از کلمات با افراد واکنشی تفاوت دارند. افراد کنشی از کلماتی مانند شروع کن یا معطل نکن و استارت بزن و آغاز کن بیشتر استفاده می‌کنند؛ و افراد واکنشی از کلماتی مانند به عاقبت کار فکر کن، دقت کن، سنجیده عمل کن و بااحتیاط انجام بده، بیشتر استفاده می‌کنند.

برای شناختن افراد کنشی و واکنشی می‌توان از آن‌ها این سؤال را پرسید:

آیا دوست داری برای شروع کاری از قبل در موردبررسی کنی و یا اینکه دوست داری بدون معطلی یک کار را شروع کنی؟ اگر فردی جواب داد: دوست دارم بلافاصله کار را شروع کنم، می‌توان گفت او یک شخص کنشی است و اگر جواب این بود، دوست دارم قبل از شروع کار در مورد آن مطالعه و بررسی کنم، او فردی واکنشی است.

حال می‌توانید متوجه شوید که شما یک فرد کنشی هستید یا واکنشی؟

۲- به‌طرف / دور از

برنامه های ذهنی به‌طرف و دور از نشان می‌دهند که افراد دوست دارند به‌طرف چیزی حرکت کنند و یا از چیزی دور شوند؟ برنامه های ذهنی به‌طرف و دور از نشان می‌دهند که افراد مختلف همه منابع و انرژی خود را به کار می‌گیرند که از چیزی دور شوند و یا به‌طرف چیزی حرکت کنند.

به‌طرف: اگر هدفی را دنبال می‌کنید و به سمت آن هدف حرکت می‌کنید، شما از برنامه ذهنی به‌طرف استفاده می‌کنید. اگر دوست دارید که هدفی داشته باشید و همه تلاشتان را می‌کنید و برنامه ریزی می‌کنید که به آن هدف برسید به معنی این است که شما به‌طرف هدفتان حرکت می‌کنید.

اگر کسی از برنامه های ذهنی به‌طرف استفاده می‌کند همیشه گرایش دارد به سمت چیزی یا موضوعی حرکت کند. اگر افرادی را در سیستم خود دارید که از برنامه های ذهنی به طرف استفاده می‌کنند، با آن‌ها در مورد پاداش و انگیزه صحبت کنید.

این افراد با پاداش دادن انگیزه و انرژی می‌گیرند و کارهای خود را انجام می‌دهند. هیچ‌وقت این افراد را با تنبیه کردن وادار به انجام دادن کاری نکنید. این افراد را تشویق کنید و ببینید که چقدر با تشویق کردن کارها را بهتر انجام می‌دهند.

دور از: اگر کسی دوست داشته باشد که از موضوعی دور شود به این معنی است که از برنامه های ذهنی دور از استفاده می‌کند. این افراد دوست دارند که از چیزی که آزارشان می‌دهد دور شوند.

افرادی که از برنامه های ذهنی دور از استفاده می‌کنند اهل تحلیل و بررسی هستند که بدانند چه چیزی باعث ایجاد مشکل می‌شود تا از آن فرار کنند و آن را انجام ندهند.

اگر مدیر یک شرکت هستید و این افراد جزء کارکنان شما باشند بهتر است آن‌ها را در قسمت‌های تولید و مدیریت و پیش‌گیری از بحران بگمارید.

برای اینکه افراد را وادار کنید که کارها را بهتر انجام دهند، بهتر است که از تنبیه کردن صحبت کنید. چون این افراد دوست دارند از تنبیه شدن دور شوند پس کارها را بهتر انجام خواهند داد.

چگونه می‌توان فهمید که فردی، برنامه های ذهنی به‌طرف دارد یا به‌دوراز؟

برای اینکه تشخیص دهید که فردی برنامه های ذهنی به‌طرف دارد یا به‌دوراز، می‌توانید سؤال‌های مختلف زیر را از او بپرسید.

الف: چه چیزی در زندگی‌ات برایت مهم است؟

ب: اینکه خوشحال باشم

الف: چه چیزی در مورد شاد بودن برایت مهم است؟

ب: اینکه غم و غصه نداشته باشم

الف: چرا نباید غم و غصه داشته باشی؟

ب: چون نمی‌خواهم آزار ببینم و فکرهای مخرب داشته باشم

برای پی بردن به اینکه یک شخص از برنامه های ذهنی به‌طرف یا به‌دوراز استفاده می‌کند از این نوع سؤال‌ها می‌پرسیم. اگر جواب این شخص به این سؤال‌ها نشان‌دهنده دور شدن از موضوعی باشد، به معنی این است که او از برنامه های ذهنی به‌دوراز پیروی می‌کند.

اگر این شخص در جواب این سؤال‌ها هدفش رسیدن به موضعی باشد به معنی این است که او از برنامه های ذهنی به‌طرف پیروی می‌کند. گاهی اوقات یک فرد در جواب سؤال‌های اول و دوم طوری صحبت می‌کند که فکر می‌کنید برنامه های ذهنی او به‌طرف است و در جواب سؤال سوم به بعد او برنامه های ذهنی واقعی خود را آشکار می‌کند و نشان می‌دهد که برنامه های ذهنی او به دور است.

پس لازم است که به یک یا دو سؤال بسنده نکنید و سؤال‌ها را ادامه بدهید. فردی که از برنامه های ذهنی به‌طرف استفاده می‌کند در صحبت‌هایش بیشتر از کلمات و عبارت‌های به دست آوردن، گیر آوردن، پیدا کردن، رسیدن، داشتن، صاحب شدن استفاده می‌کند و کسی که برنامه های ذهنی به‌دوراز را دارد بیشتر از کلمات و عبارت‌های دور شو، مواظب باش، احتیاط کن، خلاص شو، راه‌حل داشتن استفاده می‌کند.

۳- انتخابی / عملکردی

 انتخابی: افراد انتخابی از استفاده کردن از روش‌های جدید برای انجام کارهای خود لذت می‌برند و افراد عملکردی دوست دارند که روش‌های از قبل تعیین‌شده و امتحان شده را به کار برند.

افراد انتخابی تنوع را بیشتر می‌پسندند. افراد انتخابی دوست دارند گزینه‌های زیادی برای انتخاب کردن داشته باشند و از بین آن‌ها بتوانند گزینه‌ای را که دوست دارند انتخاب کنند.

 افراد انتخابی شروع کردن را دوست دارند، زیرا دوست دارند تجربه جدیدی داشته باشند. شروع کردن این افراد به معنی این نیست که بتوانند آن کار را تمام کنند، آن‌ها شروع‌کننده‌های خوبی هستند و معلوم نیست که تمام‌کننده خوبی باشند یا نه.

افراد انتخابی دوست دارند که روش‌های جدیدی را برای انجام کارها طراحی کنند. این افراد علاقه زیادی به امتحان کردن شیوه‌های جدید دارند و دوست ندارند که راه‌ها و روش‌هایی که دیگران از قبل امتحان کرده‌اند را دوباره امتحان بکنند.

فرض کنید با کسی که برنامه های ذهنی انتخابی دارد به مسافرت می‌روید. او دوست دارد هر بار که به مسافرت می‌رود راه‌ها و مسیرهای جدیدی را امتحان کند.

کسی که برنامه های ذهنی انتخابی دارد علاقه‌مند است که با گزینه‌های زیادی برای انتخاب روبرو شود و از بین آن‌ها انتخاب کند نه با اجبار فقط یکی را برگزیند. این افراد از اجبار متنفرند و دوست دارند آزاد باشند تا بتوانند انتخاب کنند.

این افراد نگران از دست دادن موقعیت‌ها و گزینه‌های خوب هستند.

عملکردی: افرادی که برنامه های ذهنی عملکردی دارند دوست دارند راه‌های از پیش تعیین‌شده را بروند و از قوانینی که قبلاً گذاشته ‌شده پیروی کنند. آن‌ها افراد قانون‌مندی هستند که دوست ندارند در برابر گزینه‌های متنوع قرار بگیرند.

افرادی که از برنامه های ذهنی عملکردی پیروی می‌کنند دوست دارند که روند تکراری قبلی را طی کنند و از راه‌ها و پیشنهادهای جدید زیاد استقبال نمی‌کنند. این افراد چون به قوانین احترام می‌گذارند، در هنگام رانندگی هم پایبند به قوانین راهنمایی و رانندگی هستند.

چگونه افرادی با برنامه های ذهنی انتخابی و عملکردی را بشناسیم؟

برای اینکه افراد با برنامه های ذهنی انتخابی و عملکردی را بشناسید، سؤال‌هایی را بپرسید که مجبور شود دلیل انتخاب‌هایش را بگوید. مثلاً از او بپرسید چرا این کار را انتخاب کردی؟

اگر او برای انتخاب‌هایش دلیل بیاورد و بگوید که چون این کار را دوست داشتم و علاقه‌مند بودم که این کار را انتخاب کنم، پس مشخص می‌شود که از بین گزینه‌های انتخابی این گزینه را انتخاب کرده است و او فردی انتخابی است و اگر نتواند جواب درستی بدهد معلوم می‌شود که او شخصی عملکردی است.

افراد انتخابی در صحبت‌های خود بیشتر از کلمات، جدید، گزینه بهتر، انتخاب راه جدید، گزینه بهتر، امکانات بهتر استفاده می‌کنند و افرادی که برنامه های ذهنی عملکردی دارند از کلمات و عبارت‌هایی مانند قوانین، مرحله‌به‌مرحله، گام اول و گام بعدی و پیروی از برنامه‌ها استفاده می‌کنند.

۴- درونی / بیرونی

اگر فردی در هنگامی‌که تصمیمی می‌گیرد به انتخاب‌هایش اطمینان داشته باشد و بداند که کار درستی را انجام داده است، او از برنامه های ذهنی درونی پیروی می‌کند و اگر کاری انجام داده است و منتظر بازخوردهای دیگران است تا متوجه شود که کارش را درست انجام داده است، او شخصی است که برنامه های ذهنی بیرونی دارد.

اگر چیزی که به افراد انگیزه می‌دهد و آن‌ها را قضاوت می‌کند درون ذهن آن‌ها باشد و نیاز به بازخورد گرفتن از بیرون نباشند آن‌ها افرادی درونی هستند و اگر برای اینکه مطمئن شوند کارشان را درست انجام داده‌اند نیاز داشته باشند که از افراد دیگری بازخورد بگیرند و منتظر تأیید آن‌ها بمانند، این افراد از برنامه های ذهنی بیرونی استفاده می‌کنند.

معمولاً کودکان برای بازخورد گرفتن منبع بیرونی را انتخاب می‌کنند و کسانی که به آن‌ها به بازخورد می‌دهند پدر و مادرها و معلم‌ها هستند. کودکان پس از رشد کردن و بزرگ شدن به منبع بیرونی اهمیتی نمی‌دهند و منبعی که به آن‌ها بازخورد می‌دهد دیگر پدر و مادرها و معلم‌ها نیستند. آن‌ها از خودشان بازخورد می‌گیرند و منبع آن‌ها به منبع درونی تبدیل می‌شود.

افرادی که اعتمادبه‌نفس زیادی دارند هم از برنامه های ذهنی درونی پیروی می‌کنند و منتظر قضاوت دیگران نمی‌مانند. افراد درونی می‌توانند کارآفرین باشند، زیرا به قضاوت دیگران اهمیتی نمی‌دهند و همه‌چیز را به دلشان می‌سپارند.

اگر با افرادی که برنامه های ذهنی بیرونی دارند کار می‌کنید و آن‌ها را مدیریت می‌کنید حتماً به آن‌ها بازخورد بدهید، زیرا آن‌ها برای اینکه بدانند کاری را درست انجام داده‌اند یا نه منتظر بازخورد دیگران هستند. باید افراد دیگری کار آن‌ها را تأیید کند و به آن‌ها بگوید که کارشان را درست انجام داده‌اند یا نه.

اگر با افرادی که از برنامه های ذهنی بیرونی پیروی می‌کنند کار می‌کنید و مدیر آن‌ها هستید، به آن‌ها بگویید که چه می‌خواهید و توضیح دهید که باید چه‌کاری انجام دهند.

کارمندان با برنامه های ذهنی بیرونی را به‌راحتی می‌توان مدیریت کرد به این شرط که به آن‌ها بگویید که باید چه‌کاری انجام دهند.

در هنگام صحبت با افراد درونی از کلماتی استفاده کنید که مسئولیت کار را به عهده خودشان بگذارید و اگر با افرادی که برنامه های ذهنی بیرونی دارند گفتگو می‌کنید به آن‌ها بازخورد بدهید.

۵- کلیات / جزئیات

در بین افراد انسانی بعضی از آن‌ها در دیدن تصویر کلی موضوعات مشکل ‌دارند و بعضی دیگر کلیات را می‌بینند. کسانی که در دیدن تصویر کلی مشکل دارند به‌راحتی به جزئیات می‌پردازند و به‌درستی می‌بینند که برای انجام یک کار بزرگ چه قدم‌های کوچکی باید بردارند و به جزئیات می‌پردازند.

افرادی که به جزئیات دقت بیشتری دارند و برای رسیدن به اهداف بزرگ جزئیات را می‌بینند و به گام‌های کوچک دقت دارند، آن‌ها در دیدن تصویر کلی یک هدف مشکل خواهند داشت و افرادی که به کلیات توجه می‌کنند و تصویر کلی یک کار را بهتر می‌بینند، در دیدن جزئیات به مشکل می‌خورند و نمی‌توانند به گام‌های کوچک برای رسیدن به اهداف بزرگ دقت کنند.

افراد کل‌نگر به ریز موضوعات نمی‌توانند توجه کنند و فقط دوست دارند که کلیات را ببینند و اصلاً به دوست ندارند که کسی پیدا شود و به آن‌ها در مورد جزئیات کار توضیح دهد. آن‌ها تصویر کلی را می‌بینند و به تصاویر ریز و جزئی توجهی ندارند و به‌این‌ترتیب نشان دادن جزئیات آن‌ها را آزار می‌دهد.

به این دلیل است که در آموزش دادن دیگران بهتر است که اول تصویر کلی از موضوعی که قرار است آموزش داده شود را نشان دهید و سپس سراغ جزئیات بروید. همان zoom in و zoom out که در اسلایدهای آموزشی رعایت می‌شود تصویر کلی و سپس تصویر جزئیات را در اختیار افراد قرار می‌گیرد.

باید توجه داشته باشید که افرادی که به جزئیات دقت می‌کنند از دیدن تصویر کلی ناراحت می‌شوند و تصویر کلی را خوب نمی‌بینند.

برای اینکه در آموزش‌های خود هر دو گروه را از دست ندهید بهتر است که از zoom in و zoom out استفاده کنید. در این صورت تصویر کلی را به افراد کل‌نگر و تصاویر جزئیات را به افراد جزءنگر نشان می‌دهید.

خطری که در کمین افراد جزءنگر است این است که آن‌ها دوست دارند بدون اینکه به تصویر کلی نگاه کنند کاری را شروع کنند و این کار باعث می‌شود که کار را شروع کنند و مقدار زیادی از کار را انجام دهند و درنهایت به هدف موردنظر نرسند.

آن‌ها را تصویر کلی را نمی‌بینند و شروع به انجام کار می‌کنند و درنهایت به دلیل ندیدن تصویر کلی کار به هدف موردنظر نمی‌رسند و فقط انرژی و زمان زیادی را از دست می‌دهند.

باید توجه داشت که بهترین کار این است که تصویر کلی را ببینید و آنگاه به جزئیات بپردازید و کار را شروع کنید، در این صورت چون‌که هدف نهایی را می‌بینید، پس انرژی و زمان خود را بیهوده هدر نخواهید داد.

چگونه افراد کل‌نگر و جزءنگر را بشناسیم؟

افرادی که به کلیات اهمیت می‌دهند در توضیح دادن یک موضوع به کلیات بسنده می‌کنند و اصلاً جزئیات را نمی‌گویند. آن‌ها یک دوست دارند که خاطره‌ای را به‌صورت خلاصه توضیح دهند.

آن‌ها حوصله توضیح دادن و پرداختن به جزئیات را ندارند؛ و افراد جزءنگر دوست دارند که در صحبت‌های خود ریز موضوعات را بگویند و توضیح دهند که چه مواردی اتفاق افتاده است. گاهی اوقات افراد جزءنگر حوصله سر بر می‌شوند و افراد کل‌نگر از این افراد فرار می‌کنند.

افراد کل‌نگر از این کلمات بیشتر استفاده می‌کنند: تصویر کلی، کلاً، در کل، به‌طورکلی، اساس کار، هدف کلی و کلیات

افراد جزءنگر هم از این کلمات بیشتر استفاده می‌کنند: گام اول، گام‌به‌گام، ریز مطلب، جزئیات کار، قبل از این کار، بعدازاین کار

۶- شباهت و تفاوت

گاهی اوقات شما کار جدیدی انجام می‌دهید و یا تجربه جدیدی دارید و سعی می‌کنید که این تجربه جدید را با تجربه‌ای که قبلاً داشتید مقایسه کنید.

اگر در مقایسه این تجربه‌ها به شباهت‌های آن‌ها دقت می‌کنید، شما فردی هستید که به شباهت‌ها و همانندی توجه می‌کنید و اگر در مقایسه تجربه جدید و تجربه قبلی به تفاوت‌های دقت می‌کنید، شما فردی هستید که به تفاوت‌ها دقت دارید.

افرادی که به شباهت‌ها دقت دارند، می‌توانند با افراد دیگر ارتباطات خوبی داشته باشند، زیر دنبال شباهتی بین خود و دیگران می‌گردند در پی یافتن تفاوت‌ها نیستند.

افرادی که روی شباهت‌ها متمرکز می‌شوند، در آموزش‌ها هم دنبال شباهت‌ها هستند. اگر چیزی که قرار است در مورد آن آموزش ببینند به موضوعی که قبلاً آموزش دیده‌اند شباهت داشته باشد در این صورت بهتر یاد می‌گیرند و اگر آن موضوعات با هم تفاوت داشته باشند در این صورت آموزش موضوع جدید، به این افراد مشکل خواهد بود.

اگر به افرادی که برنامه های ذهنی تفاوت‌ها را دارند آموزش می‌دهید، سعی کنید با آن‌ها در مورد تغییر گفتگو کنید و به تغییرات و تفاوت‌هایی که بعد از آموزش ایجاد خواهد شد بپردازید. در این صورت آن‌ها ترغیب خواهند شد و به آموزش و دیدن تفاوت‌ها علاقه‌مند خواهند شد.

چگونه افرادی را که به شباهت‌ها علاقه دارند را از افرادی که به تفاوت‌ها علاقه دارند بشناسیم

برای اینکه این دو گروه را از هم تشخیص دهید بهتر است در مورد شغل یا تجربه جدیدی که داشتند صحبت کنید و از آن‌ها سؤال کنید.

افرادی که به شباهت‌ها علاقه دارند از تجربه جدید خود می‌گویند و در این میان از شباهت‌های تجربه جدید خود می‌گویند و افرادی که به تفاوت‌ها علاقه دارند از تجربه جدید خود و تفاوت‌های این تجربه با تجربه قبلی می‌گویند.

افرادی که برنامه های ذهنی شباهت‌ها را دنبال می‌کنند از شبیه بودن و عدم‌تغییر حرف می‌زنند و افرادی که به تفاوت‌ها می‌گویند بیشتر به دنبال ایجاد تغییرات هستند و دوست دارند که تغییر کنند و از تغییرات بگویند.

اصولاً این افراد به دلیل ایجاد تغییر در زندگی حرکت می‌کنند و کاری را انجام می‌دهند؛ یعنی موتور محرک این افراد ایجاد تغییر است.

افرادی که به همانندی و شباهت علاقه دارند از کلماتی مانند شباهت، مثل، مانند، مثل همیشه، درست مثل گذشته، به همان خوب گذشته، درست مثل یکدیگر.

افرادی که به تفاوت‌ها علاقه دارند از کلماتی مثل با این تفاوت، متفاوت، تغییر، دگرگونی، کاملاً متفاوت و ازاین‌دست کلمات استفاده می‌کنند. شما می‌توانید این افراد را با حرف زدن و کلماتی که به کار می‌برند بشناسید.

۷- دورنمای زمانی

قبلاً در مقاله‌ای جداگانه در مورد زمان و خط زمان انسان‌ها توضیح دادیم و گفتیم که خاطره تکراری انسان‌ها به هم متصل هستند و خط زمان افراد را تشکیل می‌دهند.

گاهی اوقات تمرکز انسان روی زمان گذشته و یا آینده روی زندگی انسان تأثیر شدیدی می‌گذارد. این موضوع می‌تواند حتی روی تصمیم‌گیری‌های انسان هم تأثیر بگذارد. البته این تأثیرات ناخودآگاه صورت می‌گیرد و افراد از این تأثیرات کاملاً ناآگاه هستند.

انسان‌ها در رابطه با ترجیحات زمانی به‌صورت متفاوتی عمل می‌کنند. بعضی از افراد به گذشته توجه دارند و بعضی دیگر به آینده؛ و بعضی دیگر تمرکزشان روی زمان حال است.

در بعضی مواقع انسان‌ها در خاطرات تلخ یا شیرین گذشته اسیر شده و گرفتار مانده‌اند و فقط به آن خاطره فکر می‌کنند. هر جا که می‌روند، هر جا که هستند و هر جا که نفس می‌کشند این خاطره همراه آن‌ها است.

افرادی که در خاطره خود مانده‌اند شاید انگیزه‌ای نداشته باشند که در زمان حال زندگی کنند و یا اینکه به آینده توجهی نشان دهند. این‌گونه است که نمی‌توانند تصمیمات درستی بگیرند و رفتارهایی داشته باشند که زندگی آینده آن‌ها را بسازند.

اگر فردی را ببینید که در تجربه تلخ گذشته اسیر شده است مهم‌ترین کار این است که با او همدردی کنید و سعی کنید از شدت درد و رنج او بکاهید. البته توجه داشته باشید که شما هم گرفتار درد و رنج او نشوید.

گاهی اوقات خاطرات مثبت امروز باعث ساخته ‌شدن فردایی بهتر می‌شود. اگر خاطرات گذشته به شما کمک می‌کند که زندگی حال و آینده شما غنی‌تر شود خوب است و اگر این‌گونه نیست، بهتر است تلاش کنید آن خاطرات را دور بریزید و در حال زندگی کنید.

بهتر است از خاطرات گذشته درس بگیرید و آن‌ها را آزاد کنید و همچنین به رؤیابافی هم نپردازید. بهترین شکل زندگی این است که در زمان حال زندگی کنید و رویکردی آینده‌نگر داشته باشید.

چگونه ترجیح زمانی افراد را تشخیص بدهیم؟

برای اینکه بدانید افراد از چه برنامه ذهنی در مورد زمان استفاده می‌کنند بهترین کار این است که به صحبت‌های آن‌ها گوش دهید و توجه کنید که افراد از چه کلماتی بیشتر استفاده می‌کنند.

افرادی که به گذشته توجه می‌کنند از کلماتی مانند یادآوری، یادش به خیر، در گذشته، به یاد دارم، وقتی‌که جوان بودم و کلماتی که به گذشته مربوط هستند استفاده می‌کنند.

اما افرادی که روی آینده تمرکز می‌کنند از کلماتی مثل در آینده، فردا، وقتی‌که زمان آن برسد و کلماتی که به آینده و فردا تمرکز دارند، استفاده می‌کنند. ا

فرادی که در زمان حال زندگی می‌کنند و برنامه های ذهنی آن‌ها در رابطه با زمان، زمان حال است در بیشتر اوقات از کلماتی استفاده می‌کنند که به زمان حال دلالت دارند، استفاده می‌کنند؛ مانند همین الآن، اکنون و …

اگر می‌خواهید بیشترین تأثیر را روی افراد بگذارید و با آن‌ها ارتباط مؤثری برقرار کنید بهترین کار این است که طوری با آن‌ها صحبت کنید که از کلماتی که آن‌ها استفاده می‌کنند بیشترین استفاده را داشته باشید.

در این صورت به آن‌ها بیشتر شبیه می‌شوید و آن‌ها به‌صورت ناخودآگاه به شما اعتماد می‌کنند.

ترکیب برنامه های ذهنی

اگر از برنامه های ذهنی صحبت می‌کنیم به این معنی نیست که همه افراد در همه شرایط از برنامه های ذهنی خود استفاده می‌کنند. افراد در شرایط متفاوت عملکردهای متفاوتی دارند. گاهی اوقات در محل کارتان برنامه های ذهنی خاصی دارید و وقتی‌که به منزل می‌روید این برنامه های ذهنی تغییر می‌کنند و در منزل به‌گونه‌ای دیگر رفتار می‌کنید.

در بعضی مواقع هم از ترکیب برنامه های ذهنی استفاده می‌کنید که این موضوع کاملاً به شرایط و زمان بستگی دارد. گاهی اوقات لازم است به جزئیات توجه داشته باشید و گاهی اوقات بهتر است نگاه کلی به موضوع داشته باشید و به جزئیات دقت نکنید. این دیگر به افراد مربوط می‌شود که چه موقع به کلیات و چه زمانی به جزئیات توجه می‌کنند.

در بعضی از شغل‌ها لازم است که افراد خود را کاملاً با شرایط شغلی هماهنگ کنند. مثلاً اگر شما فردی کل‌نگر هستید شاید در این شغل لازم است که فردی جزءنگر باشید.

پس شرایط و زمان ایجاب می‌کند که به‌گونه‌ای خاص رفتار کنید و خودتان را با شرایط هماهنگ کنید. بهتر است انعطاف‌پذیر باشید و روی برنامه ‌های ذهنی خود پافشاری نکنید. با انعطاف‌پذیری می‌توان به هم اهداف بزرگ و کوچک رسید.

 

    در آخر پیشنهاد ویژه ای داریم. اگر تا الآن در دوره رایگان آموزش ان.ال.پی شرکت نکرده اید پیشنهاد می‌کنیم همین الآن در این دوره آموزشی کاملا رایگان شرکت کنید. 

 red-animated-arrow-down

[mailerlite_form form_id=3]
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دوره کاملاً رایگان و کاربردی آموزش NLP
3 ساعت فیلم آموزشی رایگان به همراه فایل صوتی آن ها
با استفاده از قدرت ذهنتان زندگی خود را آنطور که دوست دارید بسازید.
کمتر از 5 ثانیه تا دانلود فاصله دارید!
شرکت در دوره کاملاً رایگان و کاربردی آموزش NLP